حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

دعوت

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۷ ب.ظ

فاطمه پیام داده بهم و رسماً واسه عاشورا دعوتم کرده ، چندبارم تاکید کرده که منتظرتونیم و حتما بیاین . 

هنوز نمی‌دونم میریم یا نه .. 

ولی اگه رفتیم دعام کنید ..‌

دوست ندارم توی یه مشکل حل نشده باقی بمونم .. 

عذاب میکشم .. 

من نمیتونم بد رفتار کنم ، جدی باشم یا هرچیز دیگه ..  اونا هم خانواده محترمی هستن . دلم میخواد خوب ببینم همه چیو و تمام کنم این قصه رو برای همیشه .  

 

دعا کنید بتونم با خودم کنار بیام و از این مسئله هم عبور کنم .

 

 

 

  • ساره

نظرات (۱)

  • ما و تربچه مون
  • سلام عزیزم سخت نگیر، شما که خانومانه و محجوب رفتار میکنی گلم، اقایونم حساب کار دستشون میاد دیگه، آنقدر فکرت درگیر شغل همسر و حواشی هست ،چیزای دیگه رو رها کن، انشالله مشکلات شغل هم سریعتر حل بشه .مواظب خودت باش

    پاسخ:
    فدات شم عزیزم ، ممنون از دلگرمی و همراهیت... والا چی بگم ، اینکه بخوام یکیو از خودم طرد کنم آزارم میده . وای کار که نگو ، همه وجودم شده استرس که چی میشه آخرش !!
    ممنونم از دعای خیرت مهربون ♥️

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی