حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

خبری نیست

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ

دیشب که اومدیم با مادر و خواهر همسر حرف زدیم ، زمان زیادی طول کشید حرفامون تا به نتیجه رسیدیم چطوری بگیم و چی بگیم . 

ولی وقتی داماد خانواده اومد، اونقدر خسته و داغون بود که روی مبل خوابش رفت . ما هم چیزی نگفتیم . 

امروزم که مشغول تعمیرکاری هستن . دیگه اینکه کی گفته بشه خدا می‌دونه .. 

  • ساره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی