حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

آش

پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۲۵ ب.ظ

مامان از کربلا اومد .

امروز مشغول مهمون بازی و پذیرایی بودیم . فردا هم احتمالا باز مهمون بیاد ( همون فامیلای درجه یک هستن که در حالت عادی هم رفت و آمد دارن ، فقط چون مثلا مامان رفته زیارت ، خودشون مقید میدونن زودتر از موعد  سر بزنن ) 

اما نمی‌دونم چرا من زودتر از همیشه خسته شدم امروز و به بهانه رفتن پیش همسر ( هنوز اونور مشغوله ) سری اول مهمونا که رفتن ، خداحافظی کردم و با دخترک اومدیم خونه . ( قرار بود بمونم خونه بابا تا همسر زنگ بزنه و هماهنگ کنیم واسه رفتن به اونجا) 

وقتی رسیدم ، همین که درو باز کردم ، بوی خوش آش رشته به مشامم خورد ..

بله همسایه مشغول پخت و پز بود حسابی .. مهمونم داشتن انگار ..

نمیدونستم نذریه یا خوراک خونه خودشون .. 

حالا در حالت عادی زیاد آش رشته دوست ندارما ، ولی اینو عجیب دلم خواست ! 

دخترکم بدتر از من خخ 

دیگه با خودم گفتم درست نیست صبر کنم شاید نذری نباشه واقعا .

واسه همین خودم آنلاین سفارش آش رشته  دادم .

بعدشم همسر زنگ زد و گفت ما حالا حالاها کار داریم و اگه خسته ای نمی‌خواد بیای و بمون خونه پدرت .. که گفتم ما برگشتیم خونه خودمون ، و اگه مامانت اینا ناراحت نمیشن نمیام پس ، چون خیلی خستمه . فقط شب حتما برگرد خونه تا هرچی طول بکشه صبر میکنم . 

اونم قبول کرد و خداحافظی کردیم .

یکم بعدشم دخترک با مادرجونش رفت مسجد و همزمان پیک آش رشته رو آورد .. منم سریع کشیدم توی ظرف و شروع کردم به خوردن .. قاشق سوم بودم که همسایه در زد .. بله آش نذری هم رسید .. smiley

جاتون خالی .. هردو خوش طعم و بی نظیر .. 

 

پ.ن 

_ امروز یکم برج بود ، اما خبری نشد .. sad وقتی داشتم از آش نذری همسایه می‌خوردم ، با خودم گفتم ینی میشه منم به حاجت دلم برسم و نذرهامو ادا کنم ؟! 

خدا کنه هفته پیش رو ما هم خبر خوشحالی دریافت کنیم . 

( یکی دو جای دیگه پیشنهاد کار داده شده تازگیا ، که گفتیم صبر کنیم ببینیم اول ماه چی میشه بعد تصمیم بگیریم . اونا هم بد نیستن . ولی خب همه اصرار دارن اولویت همین کار مورد نظر فاطمه اینا باشه ) 

توکل بخدا .. 

 

  • ساره

نظرات (۱)

  • ما و تربچه مون
  • سلام عزیزم چشمتون روشن مامان اومدن

    زیارتشون قبول

    شکرخدا بسلامتی برگشتن

    آش رشته هم نوش جان، 

    انشالا  شغل همسر هم بزودی درست بشه

    پاسخ:
    ممنون عزیزم لطف داری . 
    وای امشبم باز آش گیرمون اومد مامان تربچه جان 🙂
    آخ گفتی .. آخ گفتی .. کاش کار همسر هم مثل همین آش ، براحتی مهیا میشد 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی