بریدم
از خیلی چیزا بریدم ..
حتی نسبت به اینجا هم سرد شدم !
دلم میخواد دیگه هیچوقت ننویسم یا حداقل برای مدتی برم .
ولی ..
با خودم میگم اینجا تنها جاییه که میتونم در خلوت خودم بهش پناه بیارم .. و خودم باشم ..
و به این امید ادامه بدم که اگه یه روزی همه چی درست شد ، بیام ثبتش کنم و بگم « بعد از هرسختی آسانی ست » !
نمیدونم ..
در حال حاضر که خیلی از انگیزه هامو از دست دادم ..
حتی اگه برم هم ، ثبت میکنم اینجا که دلم به هیچ وعده ای دیگه خوش نیست !
حتما آدم خوبی نیستم که خدا و بنده های خوبش خریدارم نیستن ..
که صدامو نمیشنون !
آره .. الان همینجا اعتراف میکنم حتی مادر خوبی هم برای دخترک نیستم ..
که اگه بودم دیروز خودمو در برابر کوتاهی کردنهای پدرش ، کنترل میکردم و اونطوری عصبانی نمیشدم که بچه از اضطراب حالش بد شه و امروز اینجوری با دستی که رد سرم هنوز روش مونده ، بیفته توی خونه
و با دیدنش در خفا اشک بریزم و درد بکشم و درد بکشم ...
بعد حتی روی اینو هم نداشته باشم که با تراپیستم حرف بزنم و بگم چقدر ناآگاهانه رفتار کردم .. و باعث رنج کشیدن این طفل معصوم شدم ..
آره ..بریدم ..
- ۰۳/۰۷/۲۶
عزیزم:(((