سالگرد۳
امروز سالگرد خاله ست ..
کسی که منشاء حال خوب و محبت و عشق و انسجام خانواده و فامیل بود ..
و حالا بعد از سه سال از رفتنش خیلی خوب میشه لمس کرد نبودشو ...
تمام کسایی که با این ریسمان بهم وصل میشدن ، الان دیگه رها شدن و فاصله گرفتن از هم .. درست مثل مهره های تسبیح !
یه عده از گروه فامیلی رفتن ... کاملا بی سر و صدا و برای همیشه ..
یه عده از جمع های فامیلی جدا شدن ... و دیگه شرکت نکردن در دورهمی ها ..
یه عده رو هم فامیل دیگه نخواستن راه بدن .. !
دوستان مشترکی که فامیل نبودن اما همیشه حضور داشتن کنارمون ، رفتند پی زندگی خودشون ...
و ... و ....
و غمی که شریک حال دل همه شد ...
زمان که گذشت تازه فهمیدم همه ی این آدما دلشون به پشت گرمی خاله خوش بود که حضور داشتن و بودن ... اگه محبت و عشق خالصانه ای هدیه میدادن به دیگری ، بخاطر محبتی بود که از خاله دریافت میکردن .. !
اگه با هم کنار میومدن دلخوش به گرمای وجود اون بودن و حال خوبی که به اشتراک میذاشت برای همه ... !
دیگه الان هیچکدوم به تنهایی قادر به عشق ورزیدن و کنار اومدن با هم نیستن !
انگار یه جورایی اون همه رو بدعادت کرده بود !
حتی مادربزرگ ...! و بقیه بزرگترها ..
مثل مادری بود که همه اطرافیانو بچه خودش میدونست و زیر بال و پر گرفته بود .. همینقدر بزرگ بود و دل دریایی داشت .. آبی و زلال و شفاف.. بی کینه و مهربون ..
و حالا این مادر پرکشیده و تمام بچه ها بدون تکیه گاه آواره شدن ..
و هنوزم که هنوزه دنبال ستون دیگه ای برای تکیه دادن و دریافت حال خوب میگردن ! .در حالیکه نیست ..
زمانی که اون بود همه مثل الان گرفتاری داشتن ، مشکلات داشتن ولی با هم و در کنار هم بودن ..
ولی حالا ..
هرکس ، همون گرفتاری و مشکلات رو بهانه میکنه برای دور شدن .. چون توانایی به دوش کشیدن بار دیگری رو نداره !
چون بار خودشم زیادی واسش سنگینه ...
آره .. هستیم ما کنار هم ...
جمعهامونم شاد و پر انرژیه همچنان ..
ولی با تعداد کمتر ..
و خالی از وجود کسی که محرم تمام رازها و دردها بود .. ! رفیق و پایه و دوست بود با همه ..
خیلی سخته ..
ما کسی رو از دست دادیم که خودخواسته تکیه گاه امن عاطفی و فکری و مالی همه بود ...
اون اولین داغ ما نبود و بعد رفتنشم باز در سوگ عزیزانمون نشستیم .. ولی ... عجیب با پر کشیدنش خالی از همه چیز شدیم ...
روحت شاد خاله مهربونم ..
- ۰۳/۰۸/۰۳
سلام گلم
روح خاله جون شاد