شروع
امروز همسر رفت سرکار جدید .
علاوه بر اون دوتا کاری که گفتم دو تای دیگه هم پیدا شد که البته هیچ کدوم شرایط ایده آلی ندارن و همه حداقل حقوق با شرایط تقریبا سخت کارگری هستن.
همسر که دلش رضا به هیچکدوم نبود ، ولی من کوتاه نیومدم و وادارش کردم یکیشون انتخاب کنه ( بماند که چی شد و چی کشیدم ) . اونم بالاخره قرار شد یکیشو با پیشنهاد صاحب کار فعلا یک هفته ای آزمایشی کار کنه تا ببینن میتونه یا نه . و اگه نتونست و نشد ، بره سرکار مورد دومی دیگه .
سومی و چهارمی هم تقریبا کنسل کردیم . آشنای خودم معرفی کرده بود که خب ترجیح میدم اصلا ورود نکنیم .
خلاصه به این ترتیب امروز روز اول کار آزمایشی همسر هست .
اینکه چطور پیش بره الله اعلم .
صبح وقتی به خودم اومدم دیدم زیرلب دارم دعا میکنم همسر دووم بیاره و همینجا بمونه دیگه ! راستش به خودم خندیدم .. گفتم ای ساره بیچاره که بازم دست به دعا شدی خخ
میدونید .. آخه این شرکت هم تازه راه افتاده و نمیدونم چه آینده ای در پیش داره . بهرحال توکل به خدا ، ما حرکتمونو کردیم . برکتش با خودش دیگه .
- ۰۳/۱۲/۰۴