حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

بیمه ، طرح ، مدرسه

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ

- وقتش بود تهدیدامو پیاده کنم . عملا همسر هیچکدوم از خواسته های مهم زندگیمون برآورده نکرده بود . 

پس پیاده کردم . اینکه چیکار کردم و چی شد بماند .

اما همسر ترسید . 

هرچه کرد نظرم عوض نشد . بیشتر کار میکرد ، پول بیشتر می‌ریخت بحسابم ، خواهش و التماس میکرد و .. و .. . ولی کوتاه نیومدم . 

تا دیشب .. 

که بالاخره بیمه رو رد کرد ! 

اینم البته با منت قبول کردم و گفتم تا کار درست و حسابی پیدا نکنی ، سر حرفم هستم . منتها بخاطر مدرسه دخترک و خود دخترک برمی‌گردم . 

سرمو چسبونده بود روی سینه ش و می‌گفت بدون شما میمیرم . تو بمون فقط ، من هرچی بگی قبول میکنم . 

میدونید .. 

واقعا قصدم تنبیه کردنش نبود . 

دیگه روح و روانم برا جنگیدن نمی‌کشه حقیقتا .. 

دلم میخواد خارج بشم ، دور بشم از این حجم فشار و استرس و ناراحتی ! 

اصلا از همسر متنفر نیستم . فقط کشش تحمل کم کاری هاشو ندارم دیگه . 

اونم خیلی خوب اینو فهمیده .. 

ولی خب شخصیتش همینه دیگه .. 

به قول تراپیست ، تا یکی هلش نده ، تمایلی واسه تکون خوردن نداره! 

تا ببینم چی پیش میاد و چی میشه . 

------------------------

 

- این روزا شدیداً مشغول انجام دادن کار خواهر هستم . و احتمالا تا دو هفته دیگه هم همین وضع باشه . 

خواهر خوشحاله که اهدافش داره تیک میخوره و خیلی هیجان داره . 

و واسه همین مکالمات و گفتگو هامون روند مثبت داره بیشتر مواقع . 

البته اینکه ۸۰ درصد مواقع در مورد کار هست بی تاثیر نیست . 

و همینطور اینکه خودمم خیلی کم حرف تر شدم و مثل سابق ازهر دری حرف نمی‌زنم . حتی درددل هم خیلی کم میکنم . و اگه اون حرف بزنه بیشتر شنونده ام . 

خب .. بنظرم اینطوری بهتره .. 

هرچند دلم میسوزه خواهر همین گارد رو با مامان هم داره و یه جاهایی کاملا اشتباه در موردش قضاوت می‌کنه . و بدتر اینکه حسشو به شاگرد و دستیار هاشم منتقل می‌کنه ! 

درست همون کاری که با من کرد ! 

تو اون دوره،  توی دوست و رفیق و آشنا ، کسی نبود که باهاش در مورد من و مهتاب مامان اینا حرف نزده باشه !! 

چی بگم .. 

ولش کن .. بیخیال .. 

-------------------------------------

 

- فکر میکردم فقط منم که با معلم امسال دخترک هم مشکل دارم . نگو اکثر مادرا باهاش بحثشون شده و قصد شکایت دارن برا آخر سال ! 

که خب به منم نگفته بودن ، خودم همین تصمیمو داشتم . 

 معلم خاله زنکی ندیده بودم که دیدم خخخ 

اینا هیچی تدریسشم ضعیفه آخه ... ! 

و من برای هردو مسئله قصد شکایت دارم . 

ببین چیکار کرده که خشم همه مامانا رو برانگیخته ! ولی کسی توی گروه جرات حرف زدن نداره! 

و بیچاره ها پنهونی مجبور هستن بهمدیگه پیام بدن که آیا تو هم ناراضی هستی ؟! laugh

میدونید یا سیاست پیش رفت و همه دیر فهمیدیم باید جلوش بایستیم . الانم چون سال تمومه همه بخاطر بچه هامون صبر میکنیم که بلکه تلافی نکنه . 

 

 

 

 

 

 

 

  • ساره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی