حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

قفس

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ

مریم قرار بود یه عکس واسم بفرسته . 

دیروز فرستاد . ولی همراهش یه عکس دیگه هم فرستاد . 

همونی که وقتی خونشون بودیم بارها و بارها باز میکرد ، نشونمون میداد و میگفت « می‌خوام اونقدر ببینید تا بسوزید ، فکر کردید فقط شما میرید دورهمی خوش میگذرونید ؟! » 

یا « اونقدر بهتون اینا رو نشون میدم که دیگه واسه من کلاس نذارید از خوش گذرونیهاتون » 

هههه .. 

واقعا اینو کجای دلم بذارم ؟! 

به همسر میگم توروخدا دیگه هرجا میریم هرکاری میکنیم ، واسه مریم نه تعریف کن ، نه فیلم و عکس نشون بده . بعدم خواهشاً دیگه نگو برگردیم به اون خونه! فراموش کرده بودم همیشه خدا مجبور بودم مواظب رفتار و گفتارم باشم که مبادا کسی برداشت دیگه ای کنه ! الان همه چی یادم اومد دوباره .

والا ..‌ 

همین خونه مستأجری کوچیک رو ترجیح میدم به اون قفس بزرگ 

 

  • ساره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی