قفس
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ
مریم قرار بود یه عکس واسم بفرسته .
دیروز فرستاد . ولی همراهش یه عکس دیگه هم فرستاد .
همونی که وقتی خونشون بودیم بارها و بارها باز میکرد ، نشونمون میداد و میگفت « میخوام اونقدر ببینید تا بسوزید ، فکر کردید فقط شما میرید دورهمی خوش میگذرونید ؟! »
یا « اونقدر بهتون اینا رو نشون میدم که دیگه واسه من کلاس نذارید از خوش گذرونیهاتون »
هههه ..
واقعا اینو کجای دلم بذارم ؟!
به همسر میگم توروخدا دیگه هرجا میریم هرکاری میکنیم ، واسه مریم نه تعریف کن ، نه فیلم و عکس نشون بده . بعدم خواهشاً دیگه نگو برگردیم به اون خونه! فراموش کرده بودم همیشه خدا مجبور بودم مواظب رفتار و گفتارم باشم که مبادا کسی برداشت دیگه ای کنه ! الان همه چی یادم اومد دوباره .
والا ..
همین خونه مستأجری کوچیک رو ترجیح میدم به اون قفس بزرگ
- ۰۴/۰۲/۱۶