حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

عقد

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ

جمعه دعوت شدیم مراسم عقد پسردایی همسر .

یه عقد ساده ، توی یه مکان مقدس ، مختصر و مفید .. با پذیرایی ساده و بدون شام ، بدون جشن و پایکوبی. 

ما مشکلی نداریم . ولی گویا همه خاندان همسر ناراحت شدن !

مریم رو هم جلو انداختن که مثلا  از طرف خودش اعتراض کنه ، ولی حریف دایی اینا نشدن !

نمی‌دونم .. 

من که نظری ندارم . قضاوتم نمیتونم بکنم . چون شاید اگه دایی خودمم اینکارو بکنه ناراحت بشم . 

ولی فعلا این مسئله واسم مهم نیست . 

برا من مهمه که کیا شرکت میکنن و از حالا عزا گرفتم برا اون روز ! 

آخه یه چیزای دیگه هم هست که فکر بهش اذیتم می‌کنه ولی نوشتنشم الان حس خوبی نمیده بهم . 

انشالله بعد مراسم اگه اون موضوعات پیش اومد ، میام اینجا می‌نویسم در موردش . 

 

---------------------------

 

- ریحانه کوچولو هم احتمالا این هفته نمیاد اینجا ،  چون بچه ها قراره جمعه همو ببینن دیگه .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ساره

نظرات (۱)

سلام

بابت چی ناراحت شدن؟

که جشن و پایکوبی ندارن؟

یا شام ندارن؟

یا تو مکان مقدس دارن عقد میکنن؟

پاسخ:
اینکه شام ندارن و ولیمه نمیدن . انتظار شام مفصل نداشتن و به غذای ساده راضی بودن ولی گویا همینم نیست . 
و اینکه چون قرار نیست عروسی بگیرن و احتمالا همه کادو میدن .میگن چرا دایی همین پذیرایی ساده رو توی خونه خودش انجام نمیده و احترام مردمو نگه نمیداره که قراره از دور و نزدیک جمع شن ( اون زیارتگاه جای زیادی واسه مدعوین عقد نداره ولی دایی اینا همه رو دعوت کردن همونجا ) 
یه جورایی چون شرایط مهمونی دادنو دارن دایی اینا و نکردن ، بقیه ناراحت شدن . ( حتی خانواده زندایی ) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی