حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

نیکی

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ

شوهر خواهر همسر ، همیشه از آقامحمود به بدی یاد می‌کنه . 

در حالیکه همین سفر کربلا رو آقامحمود جور کرد واسه مادر همسر . و با اصرار زیاد اونو راضی کرد باهاشون بره . 

بخدا اونقدر که این شوهرخواهرا در حق مادر همسر برادری میکنن ، برادرهای خودش نمیکنن ! 

همیشه میگن طیبه خواهر بزرگتر ماست ، حتی بیشتر از مادربزرگ برامون مادری کرده و می‌کنه . 

دیشب که خاله لادن زنگ زد ازم خداحافظی کنه ، شوق تو صداشو قشنگ میشد حس کرد بس که خوشحال بود . شوق اینو داشت که داره با خواهرش برای اولین بار میره کربلا و خوشحال تر بود بابت اینکه همسرش ( آقا محمود ) خادمه امام حسینه و قراره همشون اونجا خادمی هم کنن. 

کاش داماد خانواده میفهمید ، واقعا این همه خشم و کینه لازم نیست و اون بنده خدا کاری به کارش نداره اصلا .تازه هنوزم خودش پیش قدم میشه واسه سلام و علیک . وگرنه ... 

  • ساره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی