برنامه ها
ـ بالاخره دایی همسر راضی شد برای راهی کردن عروس و داماد به خونه بخت ، مراسم ساده ای تدارک ببینه و همه رو هم دعوت کنه .
البته توی تالار برگزار میشه و مجلس به نوعی رسمیه .
واسه همین میرسیم به بحث شیرین چی بپوشم ؟! خخ
همسر که کت و شلوار داره ، دخترک هم یکی دو دست لباس از قبل داره که باید ببینم مناسبش هست یا نه .
میمونه خودم که چیز درست و حسابی ندارم خخ
حقیقتش قصدم ندارم هزینه کنم .
باید کمدامو زیر و رو کنم ببینم چی پیدا میکنم . نشد هم از مامان با آبجی قرض میگیرم .
اگه قسمت خانما و آقایون جدا باشه خیلی خوب میشه و دستم بازه واسه لباس انتخاب کردن ، حالمم بهتره خخ
ولی اگه نباشه کار سخت میشه . هم برا لباس ، هم حضور افرادی که راحت نیستم در کنارشون ( چون عروس و داماد هردو مذهبی هستن و اهل جشن و پایکوبی نیستن ، امکان اینکه مراسم رو خانوادگی بگیرن زیاده )
خودشونم هنوز درست مشخص نکردن چطوریه که تکلیفمو بدونم .
بهرحال یکی دو هفته ای وقت دارم یه فکری کنم .
------------------------------------
- پسر همسایه پارتی گرفته با دوستاش ، هنوز هفده سالش نشده ولی اهل مشروب و این چیزاست .
که پنهان هم نیست از خانواده ش و در واقع خودشونم استفاده میکنن.
ولی خب جمع مجردی و پسرونه رو دیگه خودتون میدونید یه جور دیگست ..
عذرخواهی میکنم ولی اینجور مواقع حس میکنم باغ وحش بالای سرمه ![]()
خداروشکر خیلی کم این گردهمایی ها اتفاق میفته وگرنه زندگی در همچین محیطی واسه من که دختر کم سن و سال دارم جالب نبود .
--------------------
همسر اصرار داره از امشب بریم باغ ، ولی من اصلا راضی نیستم برای شب موندن اونجا .. اتاق کمه و جای خواب مناسب نیست ، بعدم ساعت خواب و بیداریمون با هم فرق میکنه و رسماً کلافه میشم روزا !
آخه خواهر شوهر اینا هم هستن و این ینی شب تا صبح بیدار موندن و فرداش تا ظهر خوابیدن !
خب این با شرایط جسمی و خلقی من متفاوته و ترجیحم اینه که صبح بریم ، شبم برگردیم .
فعلا همسر کوتاه اومده ولی بیرون از خونه هست ، بعید نیست وقتی بیاد دوباره ساز رفتن کوک کنه و ما رو برداره ببره !
حقیقتا نمیدونم این باغ چی داره که همسر و دخترک ول کن نیستن !؟
آخه هفته قبل هم دو نفری رفته بودن و من ساده فکر میکردم دیگه تا مدتی بیخیالش میشن ولی انگار نمیشن ![]()
---------------------------
- هفته پیش رفتم دورهمی فامیل خودم ، اگه قسمت حرف از دایی و زندایی رو حذف کنم که البته بصورت عمومی و آشکار هم نبود ، بقیه لحظاتش عالی بود و خوش گذشت خداروشکر ..
--------------------------
- کارگاه آموزشی خواهر امروز تموم شد ..
که واسه اونم خداروشکر میکنم ، بس که تو این مدت دوید و کار کرد و بیخوابی کشید . بچه ها هم که ..
اینجور که پیداست احتمالا ضرر چند ده میلیونی هم کرده متاسفانه..
خدا خودش کمک کنه .
دیشب دیگه دلم کباب بود براش ، بس که خسته بود ..
هوم ... نمیدونم چی بگم .. حرفی ندارم واقعا ..
- ۰۴/۰۶/۱۳