حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

خلسه

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ

نزدیک غروب آفتابه .. حالم مساعد نیست .. سیکل ماهیانه و سردرد و لرز و سردی بدن ، جونی برام نذاشته... دخترک در حال تعریف کردنه که یهو همون جایی که نشستم رو زمین دراز میکشم ؛ دخترک می‌دونه سردرد هم منو نمیندازه ، مگه اینکه واقعا نا نداشته باشم حرکت کنم ( معمولا کمتر فعالیت میکنم و یا نهایتا یه گوشه می‌شینم )  برا همین میدوئه واسم بالش میاره میذاره زیر سرم ، بعد میره از توی اتاقم پتوی گرم خودمو هم میاره و می‌کِشه روم .

آروم آروم گرم میشم و حالم بهتر میشه ... یه جور حال خلسه دوست داشتنی میاد سراغم و منو مییییییبره به گذشته تقریبا دور  ... همون روزی که بی‌حال و بی جون از بیرون برگشته بودم بودم خونه . یادم نیست سرکار بودم یا کلاس ، هرچی بود رفتنش واجب بود و فرصت استراحت نبود ... اما سیکل ماهیانه امونمو بریده بود ... هوا هم سرد پاییزی بود و خیلی سوز داشت ... وقتی رسیدم خونه ، کسی نبود بهم رسیدگی کنه ، مامان و بابا نبودن ، داداش و زنداداش هم همینطور ... آبجی هم نبود . 

خونه ساکتِ ساکت بود ... تنها کاری که تونستم بکنم این بود که یه قرص مسکن بخورم، پتومو بردارم و برم روی مبل کنار بخاری دراز بکشم . 

نمی‌دونم خستگی زودتر اثر کرد یا مسکن که نفهمیدم کی چشمام بسته شد ... فقط یادمه صدای اذان از مسجد محله که زیادم نزدیک نبود بهمون رو یکی در میون می‌شنیدم .

میگن خواب غروب خوب نیست ، ولی اون روز ،  من بهترین ، عمیق ترین و آرامبخش ترین خواب عمرمو تجربه کردم ! 

یکساعت بعدش چشمامو با صدای کلید و در ، باز کردم .. زنداداش اومد داخل و با تعجب منو نگاه کرد ! گفتم که ... عادت ندارم زیاد دراز بکشم ، اونم غروب و ... !  بهش گفتم خوبم و نگران نباشه و دوباره چشمامو بستم . زنداداش هم رفت .. 

ولی دیگه خوابم نبرد ، از جام بلند شدم و نشستم .. اما اینبار ..... نه خسته بودم ، نه سردم بود و نه درد داشتم .. 

و حالا شاید نزدیک به بیست و چند سال بعدش .. به واسطه محبت دخترکم ، این حس رو دارم دوباره تجربه میکنم .. ! با این تفاوت که وظیفه مادری اجازه نمیده بخوابم .. ولی همین خلسه هم بی نظیره ، بی نظیر !!! 

خداروشکر 

  • ساره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی