وقتی یکی بهم میگه نماز و روزه هات قبول باشه ، خجالت میکشم ...
وقتی سوار تاکسی میشم و راننده بخاطر من سیگارشو خاموش میکنه چون فکر میکنه روزه ام ، خیلی خیلی خجالت میکشم ..
خوشبحال همه اونایی که میتونن روزه بگیرن ، نه بخاطر این حرفا .. بخاطر اون حس خوبش زمان افطار .. بخاطر قبولی توی این امتحان الهی ..
نمیدونم قبلاً گفتم یا نه ..
من همیشه روزه گرفتن واسم سخت بود، همیشه واقعا شکنجه میشدم انگار تا برسه به وقت افطار ! و هیچ وقت حوصله دیدن حال خوب آدما و استقبالشون از این ماهو نداشتم ، اصلا بدم میومد که چرا برای زجر کشیدن باید خوشحال بود !
گرسنگی و تشنگی منو از پا در نمی آورد ، ولی حالم خیلی بد میشد ، بی حالی و ضعف و تهوع رو هم اضافه کنید .
این اواخر که تا دو سه ساعت بعد از افطار هم نمیتونستم سرپا باشم .
و خب بعدش خواب و سحری ( که میل به خوردنش نداشتم بخاطر همون تهوع ) و دوباره فرداش روز از نو و روزی از نو ..
تنها چیزی که باعث میشد ادامه بدم ، همون حال خوب زمان افطار بود .!
بعدها که دوره های مدی تیشن و اینا رو گذروندم ، فهمیدم ریاضت کشیدن جزء جداناپذیر تعالی روح هست ، و برجسته ترین مثالشم همون مرتاض های هندی هستن که با پرهیز کردن و ریاضت کشیدن به قدرت های ماورایی میرسن.
برا همین اکثر روزه دارها ، این حس خوبو تجربه میکنن . یه جور پالایش روحیه دیگه ..
حالا اضافه بشه نیت الهی که ماورای همه نورهاست ..
باوجود همه این حرفا بازم روزه داری واسم سخت بود تا اینکه سردرد هام روزبروز بیشتر شد و رسید به اینجا ..
درست همینجا که یک روز که هیچ ..حتی برای ساعتی هم نمیتونم بدون آب یا غذا یا استراحت طی کنم و اگه بدنم به یکیش نیاز داشته باشه و اهمیت ندم ، حمله شروع میشه و هر دفعه انگار یه جون از جون هام کم میشه ! و اکثر مواقع چند شبانه روز طول میکشه تا به حالت عادی برگردم !
و خدا میدونه روزهای ماه رمضون دیگه چقدر حسرت میخورم بابت از دست دادن اون حال خوب .. اون سختی کشیدن یا حتی شکنجه دیدن !
آره خوشبحال همه روزه دارا ..
- ۰ نظر
- ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۲۶