- ۰ نظر
- ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۵۱
مامان پنجشنبه با دونفر از دوستانش که یکیشون از اقوام هم میشه رفت کربلا .
مادرشوهر هم دوشنبه میره . همراه با خواهر و شوهر خواهرش . و البته برای اولین بار ![]()
شوهر عمه همسر فوت شد .
امروز عصر رفتیم مراسم خاکسپاری و بعدش شام .
من خیلی کم از خانواده پدری همسر گفتم . چون زیاد رفت و آمد ندارن با هم . خودمم از بعد فوت پدرشوهر تازه آشنا شدم باهاشون .
ولی دلیل نمیشه از خوبیهاشون نگم .
مثلاً بین همشون ، خانواده این عمه فوق العاده خونگرم و با معرفت و مهربون هستن .
البته عمه همسر یکسال قبل از پدرشوهر فوت شد بنده خدا و ما با شوهر و بچه هاش طی این چند سال مراوده داشتیم .
حالا هم که شوهرش خیلی یهویی از دنیا رفت ...
یک سکته و ایست قلبی و تمام !
بچه هاش هنوز تو شوک بودن ، امیدوارم خدا بهشون صبر بده .
- دیشب وقتی مداح میگفت حسین (ع) رو صدا کن . هزاران بار ته دلم خداروشکر کردم که میتونم بدون خجالت سرمو رو به آسمون بگیرم و صداش کنم !
شاید تو امتحانات بزرگ این یکسال گذشته ، قبول نشده باشم . شاید هنوز خیلی نقص ها دارم که باید برطرفشون کنم .
ولی همینکه محبت حسین (ع) و یارانش باعث شد امتحانمو رد نشم و بتونم از ته دل اماممو صدا کنم ، کافی بود برام ...
الحمدلله ... ![]()