حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

سلام خوش آمدید

اعتراف میکنم آدم بد اخلاق امروز ، خودم بودم .. 

فشار این چند ماه بالاخره کار خودشو کرد و به تمام معنا بد شدم .. بد رفتار کردم ، خیلی بد ..

هنوزم ناراحتم .. خیلی ..

کار تعویض پلاکمونم افتاد فردا .. هرچه کردیم امروز پیش نرفت .. 

خدا کنه دیگه فردا بی دردسر درست شه 

  • ساره

نمی‌دونم برا بقیه هم همینجوره یا فقط ما اینقدر باید واسه هرچیزی دوندگی و اعصاب خوردی داشته باشیم ؟!

آخه تعویض پلاک چیه که کل صبح تا حالا ما رو گرفتار کرده و نشده ؟!!!!!!! 

آخه من و این مرد کم طاقت و بی حوصله و این همه گره !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

 

  • ساره

بالاخره ماشین خریداری شد smiley

فقط .. 

کلی تعمیرات داره ! خخ

دیدیم قیمتا داره می‌ره بالا .. ما هم که دست خالی .. 

مجبور شدیم همونی که به چشممون نمیومد رو بخریم .

همسر که دو روزه به معنای واقعی از خواب و خوراک افتاده  ، هم بابت دوندگی های ماشین و تعمیراتش .. هم فکر ! 

فکر بخاطر اینکه ماشین سالم نیست و مبادا اذیتمون کنه بعدها .. 

حقم داره .. 

صادقانه بگم ذوقی براش نداریم . فقط جلوی دخترک همش میگیم خوبه و این حرفا .. 

البته خداروشکر میکنم که بالاخره جور شد و دیگه یه وسیله ای زیرپامون هست . مثلا همین دیشب که دخترک حالش خوب نبود ، لازم نبود بفکر جور کردن ماشین باشیم برای دکتر رفتن . 

یا معطل تاکسی نتی بشیم .. 

ولی خب .. وقتی خیالمون راحت نیست بابت سالم بودنش ، وقتی هزینه تعمیرات اینقدر زیاد شده و باز کار داره ، حق داریم حالمون گرفته باشه .. 

تازه با این وضع فک کنم همسر هم نتونه فعلا باهاش کار کنه !! 

و موندم چطوری باید مخارجمون تامین شه ! 

در مورد وضعیت ماشین هم فقط خانواده خودم میدونن و به خانواده همسر گفتیم همه چی مرتبه و سالم و تر و تمیزه .. 

بهرحال دیگه باید بپذیریم بهتر از این نمیشد خرید ، آره یه راه داشت که سالم سالم گیرمون بیاد ، ولی خب دیگه خیلی مدل پایین بودن و اونا هم احتمال بالا آوردن خرج ناگهانی داشتن 

چند تا تجربه قابل توجه هم نصیبمون شد که بد نیست شما هم بدونید ..‌

_ اکثر خودروهای سایپا ، روی شاسی ها ترک جزئی دارن و نباید دنبال خودرو بدون ترک بود متاسفانه!! ( بخاطر بی تجربگی ، کلی ماشین تمیز و سالم رو از دست دادیم و حالا همون ترک دارشو مجبور شدیم بخریم ) 

_ همینقدر که ساسی و کارشناسی مهمه ، موتور و جلوبندی هم مهمه، و باید قبل از معامله حتما حتما ماشین پیش مکانیک برده بشه ، بعد بقیه کارا صورت بگیره ..!!

 

_ با کمتر از ۳۰۰ تومن در سال ۱۴۰۲ ، رسما هیچی ماشین درست و حسابی گیر نمیاد و این فاجعه ست !!!! ( گشتیم نبود ، نگرد نیست ) 

 

خلاصه تو این چند مدت حسابی از کار و زندگی افتاده بودیم و نظم همه چی بهم ریخته بود واسمون . از همه بیشتر روح و روانمون بود که بدجور بالا و پایین میشد . 

ولی خوشحالم یه جورایی .. 

اینکه همسر خودش انتخاب کرد و خرید .. .

اینکه دیگه کامل ورود کرد و روی پای خودش ایستاد ( کلی هم تجربه کسب کرد ) 

و مهمتر اینکه مسئولیت همه چیز رو هم بعهده گرفت و پاش ایستاد ! بدون سرزنش این و اون و نق زدن ( اگه این ماشینو یکی دیگه انتخاب کرده بود الان همسر ما و اونو سرویس کرده بود ، ولی خب چون خودش به این نتیجه رسید که بهتر گیر نمیاد و باید پای کار باشه ، پذیرفت همه چیو ) 

البته منظورم از کارای ماشین همون تعمیرات و چک کردن و این حرفا ست .. وگرنه هنوز اصرار داره پلاک به نام من باشه و دوندگی هاشم با خودم ! 

( نمیدونه همونم مجبوره بیشتر جاها خودش حضور داشته باشه خخ ) 

 

ولی در کل واقعا واسه من شیرینی این حرکت همسر بیشتر از لذت خرید خود ماشین بود .. 

 

 

 

 

 

  • ساره

نمی‌دونم چرا همه چیز سخت درست میشه . 

اونم با این مرد کم طاقت و بی حوصله.. 

هنوز نتونستیم ماشین خوب پیدا کنیم . 

امروزم یه مورد خوبشو از دست دادیم . 

چقدر دلم گرفته .. 

اصلا دوست ندارم فعلا خانواده همسرو ببینم .. 

بس که استرس وارد میکنن و تحت فشارمون میذارن..‌‌

شاید باور نکنید ولی تنها کسی که از اون طرفیا خیلی خوب رفتار می‌کنه همون حاجی هست ، (ما سوژه شدیم واقعا ) هروقت حرف ماشین میشه  نه دخالت می‌کنه ، نه پاپیچ میشه و نه به جای ما تصمیم میگیره .. فقط با آرامش تاییدمون می‌کنه ینی که می‌فهمه خودمون بالغ و عاقلیم و داریم تلاشمونو میکنیم .. 

ناگفته نماند که مادر و خواهر همسر قراره یه مبلغی کمک کنن که پولمون بیشتر بشه بلکه ماشین بهتری گیر بیاریم و ازشون ممنونم .. ولی خب دلیل نمیشه که مدام گیر بدن و استرس وارد کنن که زود باشین و این حرفا ..‌‌

از اینطرفم من واقعا توی خانواده خودم دست تنهام و اگه ماشین بابا و خود همسر نباشن هیچ کاریم پیش نمیره .. چون داداش ساعت کاریش خیلی زیاد شده و دیگه وقت سر خاروندن نداره ، بقیه اقوامم که دورادور دنبال کارم هستن و نمیتونن بیشتر از این وقت بذارن واسم .. 

یه وقتایی از خستگی یه مورد انتخاب میکنیم که تموم شه بره ولی داداش نمی‌ذاره ، البته کارش عقلانیه چون ایراد داره بیشتر وقتا اون ماشین ، ولی خب خسته ایم دیگه .. چیکار کنیم !؟ 

گفتم که فروشنده ها هم تخفیف بده نیستن .. اصلا به وضعی گرفتار شدیم که نگو .. 

خدا خودش کمک کنه واقعا ..‌‌

برا شب یلدا هم هردو طرف دعوت شدیم ، اما چون همسر به احتمال زیاد شیفته ، من میرم طرف خانواده خودمون و اینبار احتمالا با خانواده پدری هستیم چون روزش سالگرد عمه ست و شبشم خانواده عمو کوچیکه دعوتمون کردن . 

 

کاش ماجرای ماشین حل میشد تا دغدغه کمتری داشتم .. 

 

 

 

 

 

 

 

  • ساره

کاش دنیا یه جاهایی متوقف میشد و فرصت تنفس میداد ..

کاش آدما اینقدر نسبت به هم بی رحم نبودن !! 

ما نزدیک به ۲۰ میلیون ماشینمونو پایین تر دادیم درحالیکه اسکلتش کاملا سالم بود . فقط چون مشکل ارث و اینا داشت ازش گذشتیم . آخرشم تمام دوندگیهای اصلیش افتاد گردن خودمون ! 

حالا فروشنده با اینکه شاسی ماشینش ضربه خورده ، حاضر نیست حتی ۵ تومن پایین بیاد

جالب اینکه صادق هم نیستن و تو کارشناسی مشخص میشه ماشین آسیب داره ! و جالبتر اینکه هزینه کارشناسی رو هم متقبل نمیشن !!  .‌‌

همینقدر نامروت ! 

 

دو روز دیگه هم باید بریم سرخاک پدرشوهر برای مراسم و هنوز وسیله نداریم !!

 

 

 

  • ساره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۸ آذر ۰۲ ، ۱۶:۰۸
  • ساره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۷ آذر ۰۲ ، ۲۳:۳۷
  • ساره

راستش از خودم تعجب میکنم که با وجود این میل به درونگرایی و انزوا طلبی در اجتماع ، بازم نمیتونم دست از وب نویسی بردارم !!!

دیده شدن اذیتم می‌کنه ولی به همون اندازه هم  انگار  پناه گرفتن پشت دیوار مجازی واسم امنیت ایجاد می‌کنه ! در حالیکه با نگاه واقع بینانه ، این فضا هم امن نیست !!

نمیدونم‌.... خلاصه هرچی که هست دوست دارم بنویسم همچنان !

  • ساره

سلام خوش اومدین به خونه جدیدم heartsmiley

مدیریت وب قبلی دیگه انگار خیلی ضعیف شده و چند مدتی هست اختلال داره !

دیگه دیدم نمیتونم با این وضعیت ادامه بدم ، مهاجرت کردم به اینجا . 

از اینکه کنارم هستین سپاسگزارم 🙏🌹

 

  • ساره

           

                             « بسم الله الرحمن الرحیم »

  • ۱۶ آذر ۰۲ ، ۰۹:۰۶
  • ساره